خانواده موفق
وقتی گفت کاش چندتا غذا بلد بودی بپزی، گفتم خوب تو کارم نفر اول میشم و پول حسابی در میارم. اونوقت کس دیگه رو استخدام میکنم کارهای خونه رو انجام بده!
داشتم میرفتم دانشگاه و مادرم نگران خوراکم بود. علاقه خاصی نداشتم کار خونه یاد بگیرم ولی بخش بزرگی ازین طرز فکر نتیجه تربیت خودش بود. از بچگیم تمرکز مادرم روی آموزش آکادمیک و ورزش من بود. بجز هفتهای یه بار کلیسا و روزی یکساعت پیانو، وظیفه من تقریبا فقط درس خوندن بود. اگه وقتی هم اضافه میشد واسه اسکیت و والیبال بود و بعدها آموزش رانندگی.
بهترین مدرسهها رو رفته بودم و شاگرد خیلی خوبی بودم. فکر میکردم تنها آموزش مهم همینه!
فکر کنم سال دبیرستان من اولین سالی بود که آموزش اقتصاد خانه Home Economics تو مدارس متوقف شده بود. قبلتر، تو این کلاسها دخترهای جوون یاد میگرفتند چطور پول خونه و حسابهای مالیاتی رو مدیریت کنن، درست خرید کنن، مواد غذایی رو سالم نگه دارن، غذا درست کنن، خیاطی کنن، و از همه مهمتر رفتار درست با همسر و بچههاشون داشته باشن.
پسرها هم بجز یه سری کلاسهای مشترک، کلاسهای shop داشتن که یاد بگیرن چطور ماشین و لوازم خونه رو تعمیر کنن و … و این آموزشها تو دانشگاه تخصصیتر هم میشد.
اون موقعها شغل آدمها بخشی از زندگیشون بود، نه همه هدف زندگی! ولی اولویتها کمکم عوض شد. مادر من یه کدبانو متخصص بود. یه آشپز حرفهای، یه خیاط ماهر، و از همه مهمتر یه روانشناس تو مدیریت روابط خانواده. ولی بخاطر یه سری از تفکرهای اون زمان، من از خیلی از آموزشهاش محروم شدم. آموزشهایی که شاید چند نسل قدمت داشت و تو هیچ کلاسی هم پیدا نمیشد. ولی خدا یه سبک زندگی دیگهای نشونم داد. سعی کردم به بچههام یاد بدم اولیتشون بعد از خدا، اول خانواده باشه و بعد موفقیت آکادمیک و شغلی.
تو دنیای امروز مهارتهای تخصصی شغلی و مدرک مهمه. قبول دارم. ولی یه سری مهارتهای دیگه هم هست که برای رشد و استقلال همه ما لازمه و دیگه براش مدرک نمیدن. حالا که مدرسهها تعطیله میتونیم یه کاری کنیم که بچههامون تو این یه درس مهم جلو بیافتن: درس مهارت زندگی!
مرضیه هاشمی
https://www.instagram.com/p/B-hvfOSAfQN/?igshid=16gs7x3lvefis