حریم
مجموعهی پویانمادانش حیا
قسمت یکم
یه شب امیر به پدرش گفت؛ میخواد دوستش سعیدو برای درس خوندن به خونه دعوت کنه. پدرش گفت: بهتره تو کتابخونه باهاش قرار بذاری. حمید گفت: چرا؟ پدرش ادامه داد؛ سعید دوسته توِ؛ البته پسر خوبی هم هست اما برای بقیه غریبست؛ و با اومدن یه غریبه توی خونه بقیه راحت نیستن.
همون لحظه خواهر امیر یعنی مهتاب که داشت تلویزیون نگاه میکرده گفت: آره، آره اگه بیرون باهاش قرار بذاری خیلی بهتره. آخه میدونی بالاخره نامحرمه دیگه.
امیر یکم اینپا اونپا کردو گفت، چقدر سخت میگیرین واقعا لازمه اینقدر دور خودمون دیوار بکشیم؟
شما بگید لازمه؟
برای مطالعهی متن پویانما دانش «حریم» به این مطلب مراجعه کنید.
اندیشکدهی شاخص
@Andishkadehshakhes_ir